مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیهالسلام
دل که عاشق بشود واله و سر گردان است چشم هم در پِیِ این عشق فقط گریان است راه تسکین فراق و غم و محنت اشک است دل که خشکید فقط چارۀ آن باران است حـلـقـۀ روضـۀ اربـاب بُـوَد عـرش خـدا هر چه فیض است در این دایرۀ امکان است شاه و رعیت درِ این خانه همه مُحترمند نوکر این حرم عشق خودش سلطان است کـربلا یک کـلـمه هـست ولی در مـعـنا شـرح آن بـاطن آیـات هـمـه قـرآن است شرح بیتابی زینب شب عاشورا چیست که از این مصرعِ غم بر لب عالم جان است باید امشب به سر و سینه زنان دَم بدهیم امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ولی افـسـوس قـرار است بـبـیـنـد زینب صبح فـردا بـدنش زیر سُـمِ اسـبان است بدنش هیچ، چه سازد که ببیند به درخت سـر بُبـریـدۀ یـار است که آویـزان است |